…
اعصابم خورده حالی نداروم کُپل چارشونه دای کرده بیمارُم. یه
تو خون تو رگامی چه خوبه تو باهامی تو دوامی
…
سر نماز گفتم خدا کاکل زری شون ایخام بین گلل
این یه جاده ی بدون مقصده من به جایی نرسیدم
روزگار بدیه گنجشک قناری شده تخت چوب خیابان برام بخاری
چشای تو هنوزم آخرین قرار من با بارونه نباشی من
شلال کهنه تریاکی تونه ایخام تو کوه با چارقد لاکی
ببین پشت درم درو تق تق زدم درو وا کن