خنده دار شده حالم مثل باد بی قرارم من هنوز
خیابون خیابون قدم میزنم تو نیستی و من با تو
من میبینمت توو غبار و دودی اما واقعی توی جزیره
بعد رفتنت همه دنیا سرم اوار شد دستاش و گرفتی
نگات یه جوره که میزنه چک نباشی این دل میزنه
بودنت کنار من مثل یک افسانه بود تو بودی کنار
میدرخشی مثل الماس توی عمق صدف چشم خوشرنگت عزیزم دلمو
…
بچه ندارم پایین ماهواره داد و اعصاب طاها شب سر
واسه دلتنگی من کاری کن لااقل تو آبروداری کن فکر