دلم میخواد بگیرم یه کلاشی برای روزی که میخواهی نباشی
یه قطاری خالی میره بندر… یه لنجی روی دِریا راهش
بیا مادر که مردم از جدایی سر اومد کاسه صبرم
یه روزی روزگاری دل و دادم به یاری این زخمی
یه جون دل شکسته گوشه ای تنها نشسته نمیدونم چه
حال و هوام بارونيه غم تو دلم زندونيه چه درد
واسه غماي اين شهر همه ي آدماي اين شهر ميتپه
ساقی تموم شد می بریز بریز ساقی بازم بریز مگه
همدم هر شب ما عرق سگي و سيگار دنيا همينه
هيچي نيار مزه ي لوتي خاک خاک پاتم بيا بشين