لبخندمو دوست داشت میگفت که اخم کنم براش تو جمع
من صدای خنده های از ته دل توام من تو
تو که گرمای تب دستامی تو که درمون همه دردامی
یه حالیه حال دلم نشد بشی مال دلم میبینم اون
واسه چیزای خوبی که با تو از دستشون دادم تورو
همین قدر خسته و تنها بدون حتی دلداری مسیرو با
میگی بسه بر نمیاد ازمون کاری الکی ندیم امیدواری توام
هوای می و میخونه زده به سرم امشب دنیا دو
آن شب بارانی من و تو تنهایی خیس باران بودیم
تابستونا قشنگ بود خوب بود پاییز و زمستون آفتابو دوست