تو نابودم کنی دودم کنی باز پیشته قلبم باید باشی
بیست سال میترسیدم بگم دلم برات پر میزنه میترسیدم بگی
…
…
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از
اسمتو یادم بود فکرت هرجا کنارم بود تورو نشون کردم
یه حسی رفته از قلبم که پشتم کوهی از درده
…
بی تو چه بیتابم من امید بر بادم من یه
من هنوزم با خیالت شبو روزموسرمیکنم انقدر از تو میگم