باز دوباره فکر تو باز ادامه ی غمت این درد
یکی بود چند سال تو زندگیم که من کل دنیامو
اولین روزای پاییز تورو یاد من میاره چشمای از گریه
تو چشمات مال من نیستو نگات دنبال من نیستو چشاتو
از این رویای طولانی از این کابوس بیزاریم از این
چشمامو بستم رو خودم از مرز تقدیرم بری با اینکه
همیشه ساده ی ساده به احساست گرفتارم نه زیبایی نه
من اینجوری نمیتونم یه سدی بین قلب ماست تو باید
یه حسی رفته از قلبم که پشتم کوهی از درده
باز یه بغضی گلومو گرفته باز همون حس درد جدایی