میترسم از آن شب که تو آسوده بی من سر
چشم و دلم روشن این چه یاریه هوار هوارم شدی
وای اگر آنچه شنیدم راست باشد چه کنم آن که
اگه بیامو تو نباشی خو دلوم تنگ میشه اگه کسی
هوا امشب هوای توست اگر باران ببارد دعا کردم برای
عاشقم دیوانه ام بیایید به این جرم مرا بکشید مرا
در سکوت شب خانه زد فریاد اما تو نشنیدی دل
گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد
رفتی از خلوت من همره شب های که باشی غم