یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی
همونم همون که با دست تنگ تو مشتم برات صدف
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان
عمر زندگی کوتاس مثل شعله کبریت عمر هرچی غیر از
هی شرمساری شرمسار شرمساری جز شرمساری از خودت چیزی نداری
دوست دارم نگات کنم تا که بی حال بشم تو
تو این فکر بودم که با هر بهونه یه بار
…
همراه خاک اره تف میکنم طعم بیدار بودن را با
رفیق من سنگ صبور غمهام به دیدنم بیا که خیلی