ببین مادر ببین مادر ببین مادر زمستونه ببین احوالمو که
من بی تو چیزی نیستم جز پرده ی بی آفتاب
به خدا همیشه از خدا میخوام لحظه ی جداییمون سر
تکون نخور نشونه ی تفنگ های نقره داغ تکون نخور
ببخش عروس قصه دلم جوونی کرده با تو اگه یه
خزونه خزونه خزونه خزونه همه آدما آینه تو دستشونه نگاه
اومدم مثل یه ببر کینه توز حقمو بگیرمو شبانه روز
ببار چشم من ببین چه سیرم ازت ببین چه روزی
رخت عزامو پیرهن سیامو از بقچه بیرون میکشم دلتنگیامو از
مثل چشمه ها نبود مثل آسمون نبود اونکه دیوونم کرد